«پدران» اولین فیلم سینمایی بلند سالم صلواتی است که در بخش نگاه نو سی و هشتمین جشنواره فجر حضور دارد. او پیش از این «زمستان آخر» را به زبان کردی و با یک موضوع بومی ساخته بود و این بار سراغ داستانی رفته که از بطن خانواده و رابطه والدین و فرزندان برمی آید.
«پدران» داستان خطی و مشخصی دارد. حرفش تقابل نسل ها در بطن اتفاقی است که دو جوان یک خانواده را درگیر می کند اما دقیقا ایرادش همین ساده انگاری و شاید در برخی موارد سطحی نگری اش نسبت به تفاوت نسل ها باشد. این فیلم قرار است رویارویی دو نسل را نشان دهد که حاصل یک حادثه است اما چنان الکن و بی خاصیت مانده که حرف تازه ای برای مخاطبش هم ندارد.
در سینما و سریال های تلویزیونی بارها تفاوت و شکاف نسل ها، فاصله گرفتن جوانان از والدینشان به شکل و شیوه های مختلف به تصویر کشیده و نسخه های مختلفی از آن طی سال های متمادی پیش رویمان بوده است اما «پدران» گرچه همان راه را می رود اما نمی تواند تاثیرگذار باشد و اساسا حرف تازه ای ندارد، حتی درامش هم شکل نگرفته است.
داستان درباره دو دوست صمیمی است که درگیر یک اتفاق می شوند و پدران این دو نوجوان روبروی هم قرار می گیرند. اما در فیلم نه تکلیفمان با رابطه پسر و پدر مشخص است نه درگیری و تقابل دو پدر حاوی چالش و حرف تازه ای است. فیلم در شهری روایت می شود که نه به واسطه لهجه و گویش بازیگران می توانیم بفهمیم کجاست و نه در داستانش این جغرافیا به کار گرفته شده است. عملاً تاثیر شهر همدان در این فیلم هیچ است و نه جغرافیا در خدمت فیلم است و نه برای آن به مثابه یک نماد هویتی عمل کرده است.
فیلمنامه «پدران» توسط محمدرضا گوهری به رشته تحریر درآمده است، کسی که سابقه همکاری با فیلمسازان بنامی همچون رضا میرکریمی را دارد. اتفاقا یکی از بهترین ساخته های میرکریمی «دختر» است که از قضا دغدغه آن ارتباط میان دختر و پدر است. اما آن فیلم کجا و این کجا!
تکلیفمان با این فیلم روشن نیست، به طور مثال در فیلمی مانند «سال دوم دانشکده من» می دانیم طرف حسابمان دو رفیق اند، در «دختر» می دانیم چالش بر سر رابطه پدر و دختر است، اما در «پدران» نمی دانیم تاکید کارگردان بر رفاقت دو دوست صمیمی است، رابطه پسر و پدر مسئله است و یا باید روی کشمکش دو پدر تمرکز کنیم. به این جهت که داستان عمق ندارد و شخصیت ها هم به درستی پرداخته نشدند، منطق روایی شکل نگرفته و همه چیز در سطح باقی مانده است. این که پدر و فرزندی حرف همدیگر را نمی خوانند و دنیایشان با یکدیگر غریبه است حرف دیروز و امروز نیست، اما مسئله اینجاست که فیلم به ما نمی گوید چرا غریبه شدند، چه کنیم که غریبه نباشند، در سر این پدر یا این پسر چه می گذرد. در نهایت هم انگشت اتهام خود را سمت پدری می گیرد که یک عمر داعیه تعلیم و تربیت فرزندان مردم را داشته اما از دنیای پسر خودش بی خبر بوده و فرزندش آن طور که خواسته بار نیامده است.
به نظر می رسد «پدران» نتوانسته از حد یک فیلم تلویزیونی فراتر برود و شاید قاب تلویزیون جای مناسب تری برای آن بود.
نظر شما